- ۱ نظر
- ۰۷ آبان ۹۴ ، ۰۴:۲۶
- ۵۵۶ نمایش
تو خانواده مون دخترخاله و دخترعمه ام هر دو باردارن و تو همین مشهد و در نزدیکی ما هستن اما خب بنا به دلایلی دخترعمه که نمیشه،دخترخاله هم خیلی سخت میشه که بشه و در کل دیدار سهل و ممتنع ـه، سهل از نظر مسیر و راه و ممتنع هم ...
حیفه که نمی تونم این زندگی اعجاب انگیز رو لمس کنم،بشنوم!
فکر کنم همین یه برش از زندگی یه دختر، یه زن واسه زنده بودن و نفس کشیدنش کافی باشه!
هر روز بیش تر از پیش به این نتیجه می رسم که هیچ آدمی نمی تونه درد دیگری رو حس کنه،هیچ آدمی!
حقیقتا که فقط خدا می دونه روز و شبای بنده اش چه طور گذشته... خوبه که به این درجه رسیدم که آمادگی خیلی از حرفها و رفتارها رو از آدما دارم.
چه دعای عرفه خوب و چسبناکی بود :)
١-از اینکه کسی خیلی الکی به چادر و چادریا توهین کنه ناراحت میشم ولی از توهین کردن کسی که قبلا چادر می پوشیده آتیش می گیرم!
٢-مدتی بود گوشیم زود شارژ تموم می کرد و گاهی از برنامه ها همین جور خودمختار خارج می شد و خلاصه مشکل داشت،بابا بعد از کلی خواهش بردن واسه تعمیر، من تاکید داشتم که مشکل از باتری نیست باتری ش عوض نشه!بابا اومدن و گفتن باتری ش رو عوض کرده ببین خوبه!بعد از زل زدن به أفق های دوردست و چک گوشی بعد دو روز به نتیجه ی مصوب رسیدم که شارژش فرقی نکرده و بابا هم یکم گوشی رو بردن و آوردن باز هم تغییر به سزایی إیجاد نشد!القصه که باتری أولیه ی گوشی رو از دست دادم.باز چند هفته پیش گوشی مشکل داشت یعنی مشکل حل نشده بود عملا فقط چون بابا اون پاساژ موبایل کار داشتن گوشی نامبرده رو بردن واسه چکاپ دوباره!آیا حال به شد؟بوی بهبود ز اوضاع گوشی شنفته شد؟خیر حقیقتا خیر جالبه که این گوشی طفیلی فقط باتری ش عوض می شد و هیچ تغییر دیگه نمی کرد!حتی باتری آخر جوری بود که می زدی به شارژ جای شارژ کردن باتری،دشارژ می شد!:-گریه ی پر سوز حضار
هیچی دیگه گوشی رو با باتری عوض شده ی ١ تحویل گرفتم و تصمیم گرفتم قدردان گوشی حاضر باشم!لازم به ذکره که یه هفته قبل از رویت اولین نشانه های کسالت در گوشی می خواستم با گوشی محمدرضا عوض کنم و یکم هم سر بگیرم ولی نشد که نشد!:-جیغ بنفش با خال خال های سبز حضار
٣-چند شبه شعر نمی خونم دلیلش کتاب از "عشق تا عشق" مصاحبه با حسین منزوی ـه،یعنی برداشت إحساسی من از بخشی از خاطرات ایشون.خب بعضی شعرها(غزل ها) عاشقانه های بکر و زیبایی هستن ولی اینکه تو چه شرایطی برای چه کسی سروده شدن مسئله ست و خب شعری که هوس قاطی ش باشه و اتفاقا به دل من بشینه (من از کجا بدونم موی مذکور موی کی ـه؟!) دوست ندارم!سخته بدون شعر زندگی م!
٤-خیلی وقتا آیة الکرسی رو زیر لب می خونم ولی معنی این تکه"لا تاخذه سنة و لا نوم" فوق العاده دلچسبه چند وقتی ـه حسش می کنم...مرسی خدا جانم که بیدار ترینی!
واسه یکی از دوستان مشکل پبش اومده بود و قبل تر از این ور و اون ور شنیده بودم که خانم می تونه یه سری حق و حقوقها مثه حق طلاق از مرد بگیره یکم تو نت گشتم و بعد به ذهنم رسید برم سراغ سوره ی مبارکه ی نسا.
بعد از غصه ای که نوش جان کردم بابت بی مهری مون نسبت به قرآن ...بی مهری همه -زن و مرد- به این نتیجه رسیدم که واقعا چرا این خط مش کاملا روشن واسه ما تاریکه اون قدر که مثلا ما نمی تونیم اعتماد کنیم که خب آقای x که از قضا مسلمون معتقدی هست در زمینه ی حقوق همسرش عامل به احکام باشه...اینکه مردها به احکام همسرداری عمل کنند خیلی مهمه دست کم اونایی که ادعا دارن.
تو قسمت نطرات مهرخانه آقایی نظر داده بودن که : "من
11 سال پیش با خانومم ازدواج رسمی نمودهایم. ایشان دبیر حقالتدریس
رشته شیمی هستند و درآمد ناچیزش تاثیر چندانی در پیشرفت مالیمان نداشته،
ولی من که در یکی از رشتههای فنی- مهندسی فارغالتحصیل شدهام، بافعالیت
آزاد
توانستهام باثروتی که بدست آوردم خرجی زندگی چند تا خانم را تأمین نمایم.
چندین سالی است با خانم بیوهای که کارمند رسمی دولت است ارتباط دارم و ازش هم
بسیار خوشم میاد. به دفترخانه ازدواج مراجعه کردم؛ گفتند که بایستی
از همسر اولم رضایت بیاورم. همسرم هم راضی نشد. اخیراً با راهنمایی مدیر یکی
از دفاتر رسمی، با همان خانم بیوه ازدواج موقت 99 ساله انجام دادهایم.
همسرم پس از اطلاع از جریان و اختلافی که در خانه پیش آمد، رفته خانه پدرش
و از من شکایت کرده و مهریهاش که هزار عدد سکه بهار آزادی است را به اجرا گذاشته
و تقاضای طلاق هم دارد. البته من هم برای دفاع از خودم دو تا وکیل گرفتهام
و الان غیر از ماشین شخصی هیچ چیزی بهنام من نیست و استشهاد محلی هم مبنی
بر اعسار تقدیم به دادگاه نمودهام. آیا همسرم با اطلاعات غیرمستندی که دارد
میتواند، تمکن مالی بنده را اثبات نماید و سئوال دوم اینکه باتوجه به اینکه
بنده تعهد به تامین نیاز دو همسر را میدهم؛ می توانم از حق حقوق شرعی خود
بهرمند شوم؟" یاد گفته های یکی از دوستان افتادم که اون قسمت خالی عقدنامه رو تا خط آخر پر کنیم خاطر جمع تره! جلوی خیلی از ظلم ها فقط خدا می تونه بایسته!