جز از کل

مگر گداز کند شیشه ى شکسته درست!

جز از کل

مگر گداز کند شیشه ى شکسته درست!

جز از کل
آخرین نظرات

خنده بر هر درد بی درمان دواست!

يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۲۶ ب.ظ

انگشت شست پایم خارش گرفته بود

و دستم نه که کوتاه باشد نه در گچ بود!

زبان کوچک و بزرگم هر دوخشک خشک شده بودند

دستم هنوز در گچ بود!

صدای دعوای روده ها از شکم نازنینم بلند شده بود

و دست من با وجود گچ سبز و زشتی که داشت هیچ دردی ازم دوا نمی کرد

به ذهنم رسید زنگ کنار تخت را فشار بدهم بلکه یکی به داد برسد

آقای سفید پوشی جلو آمد و گفت:چی می خوای نصفه شبی؟

حواسش به گوشی عزیزش بود که دوباره زنگ زدم!

این بار خانم پرستار خوش خنده ای داخل اتاق شد

و مرا از شر آقای پرستار اخمو خلاص کرد

حالا نه شست پای چپم می خارید

نه زبانهای کوچک و بزرگم خشک بودند

روده ها هم آتش بس کرده بودند!

من مانده بودم و خنده ی آشکارای خانم پرستار!

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی