از آنچه رفت به ما ...
پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۵۴ ب.ظ
یه وقتایی هست که فقط مامان تو میخوای و بس!
حاضری همه ی ظرفای صبحانه،ناهار، شام رو بشوری و غر نزنی حتی ظرف کره ی صبحانه و تابه ی نیمرو با اون بوی مزخرفشون!
وقتایی که چراغ راهنمایی بدون توجه به سبز یا قرمز بودنش خنده آوره و ترافیک،دیدن نور سوبالای ماشینا بدون اهمیت قیمت و رنگ و رینگشون امیدبخشه،از ته دل آرزو میکنی کاش هیچ کدوم از ماشینا بوق نداشته باشه!
همون وقتا که نفس کشیدن یادت رفته بس رو درو تند افتادی!اینجاست که دیگه نفس کشیدن از بینی دردی دوا نمی کنه باس با دهن دونه دونه مولکولهای اکسیژن رو قورت داد!
به قول حمید مصدق از آنچه رفت به ما هیچ جای گفتن نیست!
- ۹۲/۰۶/۲۱
- ۲۵۲ نمایش