عکس سه در چهار
رفته ام عکس سه در چهار بگیرم
عکاس می پرسد برای گواهینامه است یا گذرنامه؟
برای ِ ؟؟
یادم نیست،عکس سه در چهار برای چه خوب است؟
گواهینامه که دارم
گذرنامه که لازمم نمی شود فعلا
عکس سه در چهار برای چه خوب است؟؟
-خانم حواستان با من است؟گفتم پله ها را بروید بالا.
پله ها را می روم بال، پله های فلزی سفید را،
روی سه پایه می نشینم
و چشم می گردانم.
یک پرده ی تمام سفید پشت سَرَم است
یک آینه ی تمام قد کنار پله ها
و یک کت طوسی مردانه آویخته به میخ ِ فرو رفته به دیوار
-خانم نگفتید عکس گذرنامه یا گواهینامه؟
-گذرنامه!
عکس گذرنامه باشد بهتر است
شاید قرار شد از مرز بگذریم
گرچه نگفته ای کجا می رویم
و من نپرسیدم مقصدمان کجاست؟
عینکم را برمی دارم
چشم هایم را باز و بسته می کنم
و خیره می شوم به لنز دوربین
سیب گفتنم نمی آید
عکسم شبیه آدم اخموهاست...شبیه خودم!
فیش می نویسد آقای عکاس و می گوید پنج شنبه عکسم حاضر است
می گوید ساعت شش
دیرمان می شود نمی شود؟
سر وقت نمی رسم بهت
دیر برسم فرمانده رفته
نازنین مانده و عروسکش
دیر برسم جا می گذاری ام
مثل بیست و چهار سال پیش
این بار اما قول داده ای،قول مردانه
این بار بین جمعیت گم نمی شوم
بهانه ی گم کردنم را نداری
به قول خودت خلع سلاحت کردم و تسلیمی!
عکس هم گرفته ام
گفتی یکی بس است
یک عکس از دختر یکدانه ی بابا
که خانم شده
که بزرگ شده
که خیلی بیش تر از سال 63
دلش برای بابایش تنگ است...
- ۹۲/۰۶/۲۳
- ۲۰۰ نمایش