شاهزاده کوچولو
چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۴۸ ق.ظ
به سرت می زنه بری سفر
همه چیزتُ جمع کنی می ریزی تو کوله و راهی میشی
از شهر خارج نشده یادت میاد نیست
برمی گردی...یه لحظه هم شک نمی کنی واسه برگشتن
برمی گردی و کاست "شاهزاده کوچولو" رو از پشت کتابای کتابخونه برمی داری
تو جیب مخفی کوله جاسازش می کنی و روز از نو روزی از نو
این بار فقط یه چیز می تونه برت گردونه
یه چیز که نه داریش و نه دلت میخواد داشته باشیش!
احتمالش یه چیزی حول و حوش صفره...آره بد به دلت راه نمی دی!
بهش گفتی"شاهزاده کوچولوها هیچ وقت گریه نمی کنن"
گفتی که خنده هاش بوی شیرینی خامه ای میده و گریه هاش تو رو یاد ِ حلوا می ندازه!
اینا رو گفتی به شاهزاده ات!
- ۹۲/۰۷/۱۰
- ۱۸۷ نمایش