جز از کل

مگر گداز کند شیشه ى شکسته درست!

جز از کل

مگر گداز کند شیشه ى شکسته درست!

جز از کل
آخرین نظرات

دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن ــه؟!

يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۵:۱۱ ب.ظ

پله ها را دوتا یکی بالا می روم...سرخوش از دیر رسیدن و ندیدن خانم احمدی لبخند می زنم...لحظه ای پشت در کلاس می ایستم و نفس تازه می کنم.
ثانیه ای نگذشته که صدای تق تق کفش هایش و بعد هم صورت جدی و عبوسش خوشی ام را محو می کند.
-خب خانوم منتظری امروز چرا دیر اومدی؟
-خانوم این مهدیه احمدی سوم الف با ما تو مترو بود...داشتیم حرف می زدیم...حواسمون پرت شد ایستگاه بعدی پیاده شدیم...آسانسور خراب بود از پله ها اومدیم...ما که اومدیم بالا مترو رفت...دیگه دیر رسیدیم...ببخشید.
-با مهدیه احمدی صحبت می کردی؟
-بله خانوم...دختر خاله مونه.
-پیش پات مامان مهدیه احمدی زنگ زد گفت مهدیه تب کرده نمیاد.
-ما هم اگه سه تا بستنی می خوردم تب می کردیم...مهدیه که نصف مائه.
-تو از کجا می دونی سه تا بستنی خورده؟
-خب دیشب ما هم بودیم دیگه...تولد مهدیه بود رفته بودیم شهربازی.
-خب خوش گذشت؟!
-خیلی خانوم خیلـــــــــی...ما اصلا دلمون نمی خواست بریم خونه...دایی مرتضی مون همه رو بستنی دعوت کرد...مهدیه هم بستنی خودش و علی کوچولو و مامانشُ خورد و سرما خورد...نوش جونش!
-که اینطور؟!
-می دونین چیه خانوم این مهدیه یه بافت تنش بود داشت یخ می کرد...مامان ما هم که مهدیه دوست گفت کاپشنتو درآر بده مهدیه لباسات گرمه...ما هم گفتیم بدون کاپشن مدرسه نمیایم که بابامون گفت بیخود کردی خودم می برمت.
-خب بقیه اش؟!
-هیچی دیگه ما تو راه بودیم مامانمون زنگ زد که دفترت رو اپن جا مونده...برگشتیم خونه که دفترمونُ برداریم دیر شد.
-پس با بابات اومدی نه با مترو؟!
-آره.اون قضیه ی مترو مال دیروز بود اشتباه شد.
-بقیه ی روزا چرا دیر می رسی؟
-خب خانوم دیر می شه دیگه تازه ش هم دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه...میشه بریم سر کلاس؟!

نظرات (۱)

والا... چه کاریه لینکت کردم
پاسخ:
الآن باید بگم چه احساسی دارم؟!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی