هوا را از مرد بگیر چلویش را نه!
لابد یه چیزی بوده که این همه نسل به نسل،آدم به آدم،گفتن و شنفتن که یکی از اصلی ترین چه بسا اصلی ترین رگ خواب آقایون می رسه به شکم!
+اندر تجارب خواهرانه!
- ۱ نظر
- ۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۴۶
- ۲۳۰ نمایش
لابد یه چیزی بوده که این همه نسل به نسل،آدم به آدم،گفتن و شنفتن که یکی از اصلی ترین چه بسا اصلی ترین رگ خواب آقایون می رسه به شکم!
+اندر تجارب خواهرانه!
بهشت باس جای خیلی خوبی باشه که کلی از مامانا میرن بهشت!
+لحن صداتُ دوست دارم!
از نتایج زیاد چرخیدن میون قبرا اینه که خواب ببینی نماز خونه ی مدرسه قبرستون شده و هر کدوم از بچه ها یه جا قبر تو مدرسه دارن!این طوری که نمازخونه دو منظوره استفاده میشه،هم قبرستون هم نمازخونه.
و این موضوع تصویب شده است و در تمام مراکز اجرایی میشه.
-مامان واستا واستا مامان من هنوز زیارت نکردم!
-خب بدو زیارت کن بابا منتظره!
- تموم شد بریم!
(زیارتش یه بوس بود!)
حالا که خونه هامون حیاط خلوت نداره خودمون خلوت حیات داریم؟!
قطره ی آهن را با بدقلقلی هرچه تمام تر می خورد و قول می گیرد به جای یک ساعت دو ساعت در پارک باشد...قبول می کنم و بشقاب میوه اش را میدهم دستش!
انگشت کوچکش را وسط نارنگی می کند و نشانم می دهد.
-مامان خانوم انگشترمُ دیدی؟!
می خندم و می گویم"چه خوشگله" ... به تکه های کیوی اشاره می کنم که زودتر بخوردشان!غرغر می کند و انگشتر نارنگی اش را می خورد...می روم توی تراس که شمعدانی ها را آب بدهم.
باب اسفنجی می بیند و کیوی ها هم چنان دست نخورده توی بشقاب اند!
با اخم نگاهش می کنم که می گوید :اصلا واسه چی باید کیوی بخورم؟
-چون هر میوه ای یه ویتامینی داره،کیوی هم یه عالمه ویتامین ث داره،ویتامین ث هم که می دونی دندوناتُ محکم میکنه،استخووناتُ محکم میکنه،تازه اگه بعد قطره آهن کیوی بخوری بدنت مقاوم تر میشه!
-فقط کیوی اینُ داره؟
-نه،خیلی از میوه ها و سبزی ها ویتامین ث دارن ولی کیوی بیش تر داره!
-کیوی تا چند ویتامین داره؟
-چی؟
-مگه نمیگی ویتامین سه داره،خب تا چند ویتامین داره؟تا ده؟تا بیست؟
یه سری از سوالایی که واسم پیش میاد به طرز نامعلومی از ذهنم میره،یعنی شاید یه روز یه هفته دنبال جوابش بگردم،قبل خواب بهش فکر کنم،نظر چند نفر دیگه هم بپرسم و ته ش،ته ته ش برم خونه ی اول!مثه بازی مارپله که یه مار گنده تو خونه های ردیف آخر داره و اگه نیشت بزنه باس بری ردیف اول...هیچی به هیچی!!!
راست گفته نادر ابراهیمی بهترین دوست آدم،آدمه نه کتاب!!کتاب خاص یه برهه از زندگی و تفکرات نویسنده ست که فقط میشه خوندش و اگه حوصله داشت یه جا،رو کاغذ یا صفحات مجازی چیزی واسش نوشت!
نمیشه با کتاب حرف زد...کتاب دردای یه آدم دیگه رو بهت میگه اما گوش شنوا نداره واسه درددلای تو.
از دوستی که حرف زدن بلد نیست،از کتابی که فقط یه گوشه می شینه و پلک نمی زنه،فقط رو صورتش گردو خاک می شینه و بس انتظار چی داریم؟
نه اهل محبت کردن ــه نه دنبال محبت!فقط زل می زنه تو چشم آدم و یادت میاره آدما با وجود بدی هایی که دارن خوبی هم دارن!
نه زیاد دل بسته ی خوبی هاشون شو نه دل شکسته از بدی هاشون.
+هر دم این بانگ بر آرم از دل ... وای این شهر چقدر تاریک است!
{سپید و سیاه از محمد اصفهانی}
برگه ی آخر دفترچه بیمه بود،دکتر گفته بود "یه سونو بگیر!"کارت ویزیتی دستم داده بود و گفته بود "پشت گوش نندازی دخترااا زودتر برو."
دفترچه را نشان متصدی دادم و نشستم!حواسم بود که وقت شنیدن فامیلم حاضر نگویم،که برای تولد آلا اس ام اس تبریک بفرستم و ته ش یک خنده ی دندان نما ضمیمه کنم : )
برای خودم چشم می چرخاندم که متصدی فامیلی را خواند و مردی که گوشه ی سالن ایستاده بود همراه همسرش داخل شدند،گوشه ی سالن همانجایی که تا چند دقیقه پیش مرد ایستاده بود آب سرد کن دو شیره ی الکترواستیلی بود و کنارش یک حلقه ی فلزی پر از لیوان یک بار مصرف!
با انگشت دکمه ی آب سرد کن را نگه داشته ام و لیوان را پر کردم..کوچکی لیوان بود یا تشنگی من که دوباره انگشتم روی دکمه رفت و لیوان را پر کردم.پرده ی گوشم لرزید و سرم سوت کشید!
"یه غلطی کرده مونده توش"
"وارد هم هست،زیاد آب می خوره!"
"چادر هم سر کرده"
خیلی از معلمای کلاس اول تو خونه ی دانش آموزاشون دوربین دارن،به ما که اینجور گفتن اون موقع ... راست و دروغشُ الله اعلم!
+شکر که کلاس اولی نیستم و فقط بالاسری آگاهه به روزگارم!