جز از کل

مگر گداز کند شیشه ى شکسته درست!

جز از کل

مگر گداز کند شیشه ى شکسته درست!

جز از کل
آخرین نظرات

۱۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حرم نوشت» ثبت شده است

من از آن بچه هایی هستم که نافم را احتمالا توی مهدکودک بریده بودند نه اتاق عمل...همه ی صبح ها صبح عاشورا بود و من،من طفلکی ظرف چاشت به دست راهی مهدکودک می شدم البته از وقتی روی پای خودم ایستادم و دستم توی جیب کاپشنم رفت!

حالا حسابش را بکنید بچه ی طفلکی ی چون من چه کیفی می کند اگر کسی داوطلبانه جر نگه داشتنش را بکشد و بگوید"خودم بچه امُ نگه می دارم."بعد چای لیوانی بریزد و با شکرپاش یک آتش فشان رو به نابودی درست کند و قاشق بدهد دستم همش بزنم!و مرا عاشق چای شیرین های لیوانی و چشم هایش روشنش کند!

برایم چادر نماز بدوزد و ببردم مسجد نماز بخوانیم...از قضا همان روز خانمی توی مسجد آش رشته پخش کند و من توقع داشته باشم خدا بعد هر نماز خواندن هول هولکی ام آش رشته برایم جور کند!

بزرگتر شوم و خاطرخواه پیاله های قدیمی و قاشق و چنگال های برنجی اش شوم،حتی سفالهای هدیه باباحاجی و او یک جوری که بقیه بو نبرند قاشق ها،کاسه ی مینا کاری شده ی اصفهان و ته قلیان ناصرالدین شاهی را بدهد به من!

دوست داشتن این آدم که همیشه ی روزگار مرا دوست داشته و دستهایم را گرم فشرده،دوست داشتن این فرشته که مرا از مهدکودک رفتن ِ هر روزه خلاص کرده و برایم کوکو سبزی های خوشمزه پخته،که وقتی خیلی ها روی دست زدند و "ای وای" و "ای کاش" گفتند گفته"فدای سرت" خیلی عمقی تر از دوست داشتن یک مادربزرگ است!

حالا هرچقدر دستگاه فشار و عقربه هایش دچار دوگانگی ارزشی شده باشند و بالا و پایین بپرند...و قرص های گرد و قلبمه ی رنگ رنگی دلشان بخواهد تو بخوریشان...هرچقدر چین و چروک روی صورتت بیفتد و دست لرزه داشته باشی بوی چای شیرین می دهی...چای شیرین از نوع لیوانی!!

  • یاس رها

Unknown

۲۳
مهر

میرم حرم...میرم دعای عرفه ی حرم...میرم که خوب شه حالم!

+جای مامانم خالیه که باهم بریم حرم یا جای من که باهاش....دیر می گذره چقدر خدا!

  • یاس رها

بهشت زیر پای عمه هاست !!!

+کم فحش و نفرین نصیبشون میشه؟!

  • یاس رها

کسی که ساعت ۸ صبح شیرینی خامه ای میخره حتمی یه طوریش شده...یه طوری که اگه شیرینی خامه ای نخوره می میره...مرگ به علت فقر شیرینی!

چقدر بوی مریم دوست داشتنی ــه...معرکه است یعنی!

الآن بهترین اتاق دنیا رو دارم،اتاقی با ۱۸ فروند گلدون.

فردا میرم حرم،خودم تنهای تنها...مامان که نیست دلم نمی خواد کس دیگه ای هم باشه.

حال همه ی ما خوب است اما تو باور نکن لطفا!

  • نبسته ام به کس دل...نبسته کس به من دل...هوای گریه دارم!
  • یاس رها

نفس!!

۲۱
مهر

چشم به هم گذاشتند گذشت؛

چشم به هم می گذاریم نمی گذرد!!!

 

23 روزش رفته...13 روزش مونده!

اونا دارن تو صحرای عرفات نفس میکشن

و من نفسم بالا نمیاد!

  • یاس رها

چشم مسلح

۱۲
مهر

من از چشم های تو می ترسم

نه برای اینکه رنگشان سیاه تر از آسمان شب است...نه!

سر بلند نمی کنم

چون چشم های تو،در تنگ ترین حالت ممکن،هم

مسلح ترین ِ چشم هاست

و هیچ وقت و هیچ جور

نمی توان به تو دروغ گفت!

  • یاس رها

پناهندگی

۱۱
مهر

امنیت ندارد این شهر
این خانه
وقتی تو نیستی

تو بگو
هزار سرباز دوره دیده
توی خیابانمان رژه بروند
چه فایده؟!

خودت باید باشی
و امنیت خانه را تامین کنی!
باید باشی
و من به آغوشت پ ن اه ن د ه شوم.

  • یاس رها

هر وقت یه آدمی خلاف تصوراتم پیدا میشه و خوب یا بد عمل میکنه می گم خدایا شکر که من کاره ای نیستم و همه کاره خودتی!
که اگه به من بود،من ِ چند سال ِ پیش دور همه ی بنده های آب شنگولی پسند خدا خط قرمز می کشیدم و می گفتم بفرما جهندم!
یا واسه اونایی که عروسی های مختلط می گیرن با یه تخفیف کوچولو،پشت پنجره های بهشت یه خونه ی تاریک و نمور ردیف می کردم که هموجور حوری پری ببینن دلشون کباب شه!
یه اتاق خواب بزرگ و پر از خفاش هم درست می کردم واسه بعضیا که تخت خواب گرم و نرم دلشون می خواد،باشه که با خفاشا محشور شن!

اما خب هیچ وقت نمیشه همه رو با یه چوب زد...هیچ وقت!
نمیشه به واسطه ی خوب دونستن "جهاد و دفاع"همه ی اونایی که رفتن جبهه آدم خوبه شن و اونا که نرفتن بده!
یا آقا ریشو ها و خانم چادری ها رو از مقربین خاص پروردگار دونست!

که
با وجود مستقیم بودن رابطه ی ظاهر و باطن واسه خیلیا واسه بعضیا هم معکوسه!
فقط میشه کنار هر تفکر مثلا درستی چندتا پرانتز و آکلاد باز کرد و متذکر شد که استثنا هم داریم بالام جان زود نسخه نپیچ!

  • یاس رها

به سرت می زنه بری سفر
همه چیزتُ جمع کنی می ریزی تو کوله و راهی میشی
از شهر خارج نشده یادت میاد نیست
برمی گردی...یه لحظه هم شک نمی کنی واسه برگشتن
برمی گردی و کاست "شاهزاده کوچولو" رو از پشت کتابای کتابخونه برمی داری
تو جیب مخفی کوله جاسازش می کنی و روز از نو روزی از نو
این بار فقط یه چیز می تونه برت گردونه
یه چیز که نه داریش و نه دلت میخواد داشته باشیش!
احتمالش یه چیزی حول و حوش صفره...آره بد به دلت راه نمی دی!
بهش گفتی"شاهزاده کوچولوها هیچ وقت گریه نمی کنن"
گفتی که خنده هاش بوی شیرینی خامه ای میده و گریه هاش تو رو یاد ِ حلوا می ندازه!
اینا رو گفتی به شاهزاده ات!



  • یاس رها
تا تو مادر نشی نمی فهمی
من به عشق تو زندگی کردم

درد های بدون مرهم را
من به یاد تو خوب می کردم

تا تو مادر نشی نمی دونی
خس خس سینه با چی خوب میشه

تا چشاشُ می بنده می خندی
قرص خوابت همین نفسهاشه

تا هوا سرد میشه
تندی،زود ژاکت نو براش می بافی

شلغم و سوپ تازه میذاری
"حق زن" عشق حالیشه؟!

تا تو مادر نشی نمی فهمی
زخم هاتُ بخیه می کردم

اوف شدی رود جاری شد
موش شدم درد یادت رفت

من همش خوب یادم هست
خنده هات سقفُ جابه جا می کرد

خانم همسایه اومد گفت:
"زلزله است"...من چقدر خندیدم

تا تو مادر نشی نمی فهمی
دوری و دوستی یه جوک بوده

عکس هاشُ می بوسی و میگی
این یه روزی همه کسم بوده!

[یاس رها]
+واقعا
وقتی که تو نیستی
من نمی دانم برای گم و گور شدن

به کدام جانب ِ جهان بگریزم !

[سید علی صالحی ِعزیز]



  • یاس رها