جز از کل

مگر گداز کند شیشه ى شکسته درست!

جز از کل

مگر گداز کند شیشه ى شکسته درست!

جز از کل
آخرین نظرات

۱۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حرم نوشت» ثبت شده است

زبانم را موش خورده،
یک موش کور صحرایی خورده،
نمی دانم کِی و کجا خورده؟!
من فقط همین قدر می دانم که زبانم را موش خورده.
از ردِ دندان هایش فهمیدم.تازه فهمیدم.
نه اینکه زیاد سکوت می کنم،به خودم مشکوک شدم.
من...منی که تا دیروز دست بزن داشتم
و دندان های محرم و نامحرم را توی دهانش می ریختم،
اگر بد می گفت از تو
چپ نگاه می کرد به عکس تو
حالا خفه خون گرفته ام.

فکر کردم
قد که بکشم
راحت تر دیده می شوم
نیازی به چهارپایه نیست برای دیده شدن
فکر کردم تو مرا قد کشیده دوست داری
روزی سه لیوان شیر خوردم که بلند شوم و با صدای بلند از تو بگویم
از تو که نسبتاً با من بی نسبتی
اما عمیقا دوستت دارم
فکر کردم من 171 سانتی یک دنیا حرف دارم
یک دنیا دلیل
برهان
داشتم،تا همین چند وقت پیش که زبانم سرجایش جُلجُل(تکان خوردن)می کرد
زبانم را موش خورده ولی
حرف زدنم نمی آید
مردک می گوید ما یک عالمه شهید داریم
پوزخند می زند و می گوید به اسم ما جنگیدند،کلی زمین و خانه نصیبشان شد
مردک می گوید
یک ریز و پشت سرهم
از اوضاع نامتوازن اقتصادی می رسد به تو
از سیاست می رسد به تو
از فساد می رسد به تو

زبانم را موش خورده چرا؟!

  • یاس رها

در نبود مادر عزیز تصمیم گرفتیم یه چشمه از هنرهای رو نشده مونُ رو کنیم لذا با استفاده از دستور پخت کیک محبوب مامان جان کیکی پختیم خوشمزه!(هنوز تست نشده!)

اول همه ی مواد لازمُ طبق گفته ی دستور پخت آماده کردیم و بلا تشبیه بلا تشبیه همچون سامان گلریز ،تک دسینی پرست ِ روزگار، همه ی مواد رو قطار به قطار کنار هم چیدیم!

با نام و یاد خدا اومدیم زرده و سفیده رو از هم جدا کنیم،مگه شد؟آخر با قاشق از هم جداشون کردیم!این مال تخم مرغ اولی بود،دومی رو ولی خیلی شیک و مجلسی ترتیبشُ دادیم!

حسابی با همزن همشون زدیم،یه ذره زنجبیل هم به مخلوط بدرنگ اضافه کردیم بلکه بوی خوب بده!در و همسایه که شکل بی ریختشُ نمی بینن بذار لاقل بوی زنجبیلش بپیچه تو ساختمون!

خلاصه در آخر دیدیم مایعش زیادی سفت شده شیر و روغنشُ بیشتر کردیم و اومدیم بریزیمش تو قالب که امان از قالب!

قالبُ نیافتیم  مایع رو ریختیم تو یه تابه ی گرد و قلمبه،قبلش کف تابه رو چرب کردیم،در حال چرب کردن بودیم که یادمون اومد ای داد این تابه N ساله استفاده نشده تهش یه چیزایی بود چی بود؟ از اونجایی که ما عین آشغالُ ندیدیم دلمونُ بد نکردیم و مایع رو ریختیم تو تابه گذاشتیم داخل فر!

تنظیمات فرُ هم یاد نداشتیم به خدا توکل کردیم...انشالله کیک خوش طعمی از آب دربیاد...بلند بگو انشالله!خوشمزه

+مزه اش خوب شده،ولی شکل و قیافه نداره!گریه

  • یاس رها

هی های هوی!!!

۲۸
شهریور

این بار بشکن بغضمُ فکر غرورم نیستم...

  • یاس رها

عکس سه در چهار

۲۳
شهریور

رفته ام عکس سه در چهار بگیرم

عکاس می پرسد برای گواهینامه است یا گذرنامه؟

برای  ِ ؟؟

یادم نیست،عکس سه در چهار برای چه خوب است؟

گواهینامه که دارم

گذرنامه که لازمم نمی شود فعلا

عکس سه در چهار برای چه خوب است؟؟

-خانم حواستان با من است؟گفتم پله ها را بروید بالا.

پله ها را می روم بال، پله های فلزی سفید را،

روی سه پایه می نشینم

و چشم می گردانم.

یک پرده ی تمام سفید پشت سَرَم است

یک آینه ی تمام قد کنار پله ها

و یک کت طوسی مردانه آویخته به میخ ِ فرو رفته به دیوار

-خانم نگفتید عکس گذرنامه یا گواهینامه؟

-گذرنامه!

عکس گذرنامه باشد بهتر است

شاید قرار شد از مرز بگذریم

گرچه نگفته ای کجا می رویم

و من نپرسیدم مقصدمان کجاست؟

عینکم را برمی دارم

چشم هایم را باز و بسته می کنم

و خیره می شوم به لنز دوربین

سیب گفتنم نمی آید

عکسم شبیه آدم اخموهاست...شبیه خودم!

فیش می نویسد آقای عکاس و می گوید پنج شنبه عکسم حاضر است

می گوید ساعت شش

دیرمان می شود نمی شود؟

سر وقت نمی رسم بهت

دیر برسم فرمانده رفته

نازنین مانده و عروسکش

دیر برسم جا می گذاری ام

مثل بیست و چهار سال پیش

این بار اما قول داده ای،قول مردانه

این بار بین جمعیت گم نمی شوم

بهانه ی گم کردنم را نداری

به قول خودت خلع سلاحت کردم و تسلیمی!

عکس هم گرفته ام

گفتی یکی بس است

یک عکس از دختر یکدانه ی بابا

که خانم شده

که بزرگ شده

که خیلی بیش تر از سال 63

دلش برای بابایش تنگ است...

  • یاس رها

پل چوبی

۲۲
شهریور

"عشق یعنی حالت خوب باشه...!"اصلی ترین جمله و دیالوگ پل چووبی ــه.

در پل چوبی شاهد بازی بهرام رادان،هدیه تهرانی،مهناز افشار،آتیلا پسیانی و مهران مدیری هستیم!

سناریست و کارگردان پل چوبی مهدی کرمپوره و آهنگسازی کار بر عهده ی کارن همایون فر بوده!
 
از ظن من پل چوبی قبل از عاشقانه بودنش اجتماعی ــه،یک ملودرام اجتماعی با حواشی سیاسی،البته که این حواشی سیاسی اندیشه های بنیادی فیلمنامه به شمار میان و هیچ وقت نمیشه بدون جهت گیری از سیاست گفت!



نکته ای که تو پل چوبی به شدت قابل توجه ــه پیوسته بودن کاره،فیلمبرداری،موسیقی،بازی ها و حتی تدوین کار شتاب زده نیست!

پل چوبی ایده های خوبی با خودش داره،بهترین ایده اش ظرف آبی ــه که صورت مرد قصه رو به حالت وارونه نشون میده و حکایت تمام آشفتگی های یه مَرده!
?:فشردن قوطی رانی دستُ زخمی می کنه؟من بارها این کارُ کردم اما هیچ اتفاقی نیفتاده!

اواسط فیلم بود که یاد "آواز قو" افتادم،اونجا هم بهرام رادان نقش اصلی مرد رو به عهده داشت!انگار بهرام رادان آواز قو کشته نشده و با چهره ای آفتاب سوخته تر پل چوبی رو بازی کرده!

ای که تویی همه کسم بی تو می گیره نفسم ترانه ی خاص فیلمه که آدم بزرگای قصه رو یاد گذشته ها می اندازه!


فیلم با استقبال تقریبا خوبی مواجه شده،حداقل در سینما هویزه ی مشهد!

یه سری دوستا هم هستن که آدمُ سینما دعوت می کنن...به صرف پاپ کرن پنیری و کوکا...اینا خیلی خاطرشون عزیزه!بغل

  • یاس رها

یه وقتایی هست که فقط مامان تو میخوای و بس!

حاضری همه ی ظرفای صبحانه،ناهار، شام رو بشوری و غر نزنی حتی ظرف کره ی صبحانه و تابه ی نیمرو با اون بوی مزخرفشون!

وقتایی که چراغ راهنمایی بدون توجه به سبز یا قرمز بودنش خنده آوره و ترافیک،دیدن نور سوبالای ماشینا بدون اهمیت قیمت و رنگ و رینگشون امیدبخشه،از ته دل آرزو میکنی کاش هیچ کدوم از ماشینا بوق نداشته باشه!

همون وقتا که نفس کشیدن یادت رفته بس رو درو تند افتادی!اینجاست که دیگه نفس کشیدن از بینی دردی دوا نمی کنه باس با دهن دونه دونه مولکولهای اکسیژن رو قورت داد!

به قول حمید مصدق از آنچه رفت به ما هیچ جای گفتن نیست!

  • یاس رها

Unknown

۲۰
شهریور

من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است

حمید مصدق

  • یاس رها

واسه آش رشته خوردن

کشک اضافه خوردن

نه یک دل

نه صد دل

همه دلها رو میخوام!نیشخند

  • یاس رها

کوبوندن ماشین به ماشین جلویی هیجان انگیزترین نوع تصادفه...حتی از چپ کردن!نیشخند

-یا من اسمه دوا و ذکره شفا!

  • یاس رها

چای لیوانی

۱۹
شهریور

چای لیوانی مال شب زنده داراست...فقط!از خود راضی

  • یاس رها