برگه ی آخر دفترچه بیمه بود،دکتر گفته بود "یه سونو بگیر!"کارت ویزیتی دستم داده بود و گفته بود "پشت گوش نندازی دخترااا زودتر برو."

دفترچه را نشان متصدی دادم و نشستم!حواسم بود که وقت شنیدن فامیلم حاضر نگویم،که برای تولد آلا اس ام اس تبریک بفرستم و ته ش یک خنده ی دندان نما ضمیمه کنم : )

برای خودم چشم می چرخاندم که متصدی فامیلی را خواند و مردی که گوشه ی سالن ایستاده بود همراه همسرش داخل شدند،گوشه ی سالن همانجایی که تا چند دقیقه پیش مرد ایستاده بود آب سرد کن دو شیره ی الکترواستیلی بود و کنارش یک حلقه ی فلزی پر از لیوان یک بار مصرف!
با انگشت دکمه ی آب سرد کن را نگه داشته ام و لیوان را پر کردم..کوچکی لیوان بود یا تشنگی من که دوباره انگشتم روی دکمه رفت و لیوان را پر کردم.پرده ی گوشم لرزید و سرم سوت کشید!

"یه غلطی کرده مونده توش"
"وارد هم هست،زیاد آب می خوره!"
"چادر هم سر کرده"