جز از کل

مگر گداز کند شیشه ى شکسته درست!

جز از کل

مگر گداز کند شیشه ى شکسته درست!

جز از کل
آخرین نظرات

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

بعضی اتفاق ها اگر تا هفته ی بعد نیفتند آب از آب تکان نمی خورد مثلا اگر جراح پلاستیک وقت خالی نداشته باشد و دختر همسایه بالایی نتواند بینی اش را عمل کند و برای مراسم نامزدی اش که سه هفته بعد است بینی بدون دست انداز داشته باشد اتفاق خیلی خاصی رخ نمی دهد،اما وقت نداشتن جراح قلب برای دختر همسایه پایینی آبهای آرام ترین اقیانوس جهان را تکان می دهد،وقتی اوضاع پدرش وخیم باشد و راه بیمارستان تا خانه را پیاده آمده باشد، حرفهای حال بهم زدن و پیشنهادهای حال بهم زن تر شنیده باشد،شانه هایش افتان و صورتش خیس شده باشد!

بعضی اتفاق ها رخ دادنشان شاید حیاتی نباشد اما حیات بخش است،هیچ وقت کسی از ندیدن آسمان شب کویر نمرده است یا کسی از ندویدن زیر بارانهای رامسر و نرقصیدن با صدای جیرجیر جیرجیرکهای جنگل اما بدون شک شمار نفسهای آنکه کویر دیده و کیف کرده، باران چشیده و مست کرده با آنکه چک کشیده و نقد کرده،سیگار آتش زده و دود کرده متفاوت است و متخالف.حتی اگر قرار به عبودیت باشد نرفتن و ندیدن و نچشیدن نبایست است و رفتن و دیدن و چشیدن بایست.

بعضی اتفاق ها هم می افتند دیگر بی آنکه خوشامد کسی باشند،خشکی درخت سیبی که سیبهاش بوی خوب می داده،مردن کودکی که خنده اش را مادر ندیده و چشم بسته دنیا آمده یا سقوط دختر سربه هوایی از پل استقلال.

ما شاید نتوانیم چشمهای بسته ی عزیزترین هامان را باز کنیم اما برای باز کردن راه نفسش مادامی که نفس می کشد تواناییم.

  • یاس رها

امروز صبح پام رو کلاچ می لرزید،اون قدر که تو دو ساعت 5 بار ماشین خاموش شد.

فَاِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهی وَ اِلَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدی

پس به سوی تو ای خدا رو آوردم و به درگاه تو ای پروردگار دست حاجت دراز کردم.

فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لی دُعآئی وَ بَلِّغْنی مُنایَ وَ لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجآئی

پس به عزت خودت دعایم را مستجاب کن و به آرزویم برسان و امیدم را از فضل خویش نا امید مفرما.

وَاکْفِنی شَرَّ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ مِنْ آعْدآئی یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ اِلّا الدُّعآءَ

و شر دشمنانم را از جن و انس کفایت فرما ای خدای زود گذر بیامرز کسی را که جز دعا چیزی ندارد.

دعای کمیل

  • یاس رها

مشهد مملو از زائره،مملو به معنای واقعی کلمه!
بین دو تا نماز دوتا دست کوچولو که قرص و محکم به هم چسبیده بودن اومد جلو،دستامُ بردم جلو و قبول باشه شُ جواب دادم.
خیلی شیک و مطمئن نماز دومش هم خوند در عینی که وسطش پرید صورت مامانش رو بوسید و انواع شیرین کاری های نماز باطل نکن(!) ش رو انجام داد.
اسم ماشینا و تفنگاشُ گفت،اسم داداشاش،میزان بزرگی شون،کلی صداهای ترسناک واسم درآورد و اطلاعات خانوار بنده رو هم گرفت!
با یه ذوق و شوقی آینه کاریا رو نگاه می کرد و حرف می زد،حال آدم خوب میشد!
تاکید خاصی هم داشت که مَهدی ام مَهدی،مِهدی صدام نکنید.

آن که از متن پریشانی به ما آرام داد
ننگ را تقدیر آنان را کرد و ما را نام داد
علیرضا بدیع

+یه وقتایی رفتار ما فقط رفتار ما نیست،به پای شهرمون،قومیتمون،مذهبمون نوشته میشه.توجه کنیم کمی!

  • یاس رها